مرروی بر تحولات تجهیزات نظامی
اردیبهشت ۰۸, ۱۳۹۷
فناوری نظامی چگونه متحول می شود؟ یک نمونه: در اوائل دهه شصت میلادی موتور توربوفن اختراع میشود که با مصرف کمتر سوخت و کارایی بیشتر، برد پروازی نزدیک به سه برابر موتورهای قبلی توربوجت فراهم میکند. در نتیجه شاهکاری نظامی به نام اف-111 جنرال دینامیکز خلق میشود که با جثه و وزنی...

در حدود یک جنگنده، تقریبا وظایف یک بمب افکن غولپیکر را انجام میدهد. با یک وعده سوختگیری هوایی قادر است از انگلستان تا مسکو را پرواز کند و برای اولین بار میتواند برای در امان ماندن از دید رادارها در ارتفاع 50 تا صد متری زمین با سرعت فراصوت پرواز کند. اف-111 در واقع پاسخ...
ایالات متحده به پیشرفت سیستمهای موشکی زمین به هوای ارتفاع بالای شوروی نظیر سام-2 و سام-4 بود که نفوذ به قلمرو هوایی شوروی را برای بمب افکنهایی نظیر بی-52 و ولکان خیلی دشوار کرده بودند. اف-111 چندین فناوری جدید و مهم از جمله، بال متحرک و کامپیوتر خلبان خودکار برای کاهش بار کاری
خلبان و ممانعت خودکار از برخورد هواپیما به تپه یا تیرهای برق بود. باید به این نکته توجه داشت که اف-111 پیش از انقلاب نظامی دهه هفتاد یا همان آغاز عصر اطلاعات در فناوری نظامی ساخته شد. در دورانی که این تفکر وجود نداشت که میشود شبکه پدافند دشمن را از کار انداخت یا کور کرد.
شوروی هم دست به کار شد و هفت سال بعد یعنی 1974 سوخو-24 را وارد میدان کرد که پیشرفت خوبی برای صنایع نظامی و نیروی هوایی شوروی محسوب میشد، اما قادر به برابری با اف-111 نبود. روس ها هنوز موتور توربوفن نداشتند بنابراین برد و میزان محموله جنگی سوخو-24 کمتر از نصف اف-111 بود.

سامانه سام-4 گانف یکی از موثرترین موشکهای ارتفاع بالای شوروی بود که ورود بمبافکن های کلاسیک نظیر بی-52 به آسمان شوروی را بسیار دشوار کرده بودند. این موشکها برای مقابله با هواپیماهای بزرگ بلند پرواز و دارای چالاکی پایین طراحی شده بودند.

حالا برای مقابله با اف-111، شوروی به سیستم پدافندی کاملا متفاوتی نیاز داشت که بتواند با اهداف در ارتفاع بسیار پایین و با چالاکی بالا درگیر شود. سیستم کارامد سام-8 اوزا پاسخ شوروی به اف-111 بود. اف-111 شوروی را وادار کرد ارتش بزرگی از انواع سیستمهای پدافند ارتفاع پایین تشکیل دهد.

اف-111، جنگندههای رهگیر شوروی را هم از رده خارج کرد چون رادار و اسلحه آنها تنها در ارتفاع بالا اهداف رو شناسایی و هدف گیری میکرد و در مقابل اف-111 که اینطور در ارتفاع 50 متری زمین حمله میکرد ناتوان بودند:
امروز رو هم با این رشته توییت همراه باشید تا بحث رو به سرانجام برسونیم! اف-111، جنگندههای رهگیر شوروی را هم از رده خارج کرد چون رادار و اسلحه آنها تنها در ارتفاع بالا اهداف رو شناسایی و هدف گیری میکرد و در مقابل اف-111 که اینطور در ارتفاع 50 متری زمین حمله میکرد ناتوان بودند:

قدرتمندترین رهگیر شوروی در آن زمان میگ-25 بود که بیشترین وحشت را در غرب ایجاد کرده بود چرا که سرعت و ارتفاع پروازش از تمام جنگنده های موجود در جهان به میزان چشمگیری بیشتر بود. نزدیک به سه برابر صوت سرعت داشت. البته وحشت غرب تا حدی اغراق آمیز بود چرا میگ-25 توان نبرد نزدیکو داگ فایت با جنگندهها را نداشت و فقط برای رهگیری بمب افکن ها در ارتفاع بالا و عملیات شناسایی ساخته شده بود.

زمانی که در 1970 برای عملیات شناسایی به آسمان اسرائیل فرستاده شد، فانتومها و میراژهای اسرائیلی در برابرش کاملا دست بسته و ناتوان بودند.
میگ-25 در ارتفاع بالا تنها از پس یک حریف برنمیآمد: هواپیمای جاسوسی اس آر-71 آمریکا که دارای رکورد بالاترین سرعت و ارتفاع در میان تمام هواگردها بود. این پرنده در سواحل شرقی و شمالی شوروی اقدام به عکس برداری میکرد و تا سال 1982 هیچ جنگنده یا سیستم پدافندی روسی حریفش نمیشد.

پدافند هوایی شوروی چه رده زمین پایه و چه رده هواپایه باید مدرنیزه میشد، چرا که بمبافکن های سریع و پایین پرواز دیگری چون تورنادو و بی-1 لنسر در راه بودند که رهگیرهای شوروی همچون میگ-25 و سوخو-15 و سیستم های موشکی زمین به هوای موجود از پس آنها برنمیآمدند...
مشکل بزرگتری هم در راه بود: موشک های کروز زمین/دریا پرتاب توماهاوک و هواپرتاب کلکوم که از نخستین ثمرههای انقلاب اطلاعات و الکترونیک بودند. این موشکها با بردی حدود سه هزار کیلومتر و سطح مقطع راداری خیلی کم در ارتفاع پایین و از میان درهها و تپهها عبور کرده و با احتمال خطایی کمتر از ده متر همچون صاعقه بر سر هدف فرود میآمدند.

حالا بمبافکن سنگین و نسبتا کندی چون بی-52 بدون آنکه خود را در معرض موشکهای سام قرار دهد، از خارج حریم هوایی شوروی موشک کروز کلکوم را شلیک میکرد و پدافند شوروی که دستش به بمبافکن نمیرسید، باید خود موشک را هدف قرار میداد.

اندازه بی-52 را با اف-111 مقایسه کنید و بعد اندازه موشک کروز شلیک شده در توییت قبلی را با این دو بسنجید تا ببینید چطور کار پدافند هوایی شوروی مرحله به مرحله دشوارتر میشد. البته شورویها هم به این آسانی از میدان به در نمی رفتند.

موشک کروزی مثل توماهاوک 2500 یا 3000 کیلومتر را در یک مسیر حساب شده و در ارتفاع پایین طی می کرد و با این دقت هدف را میزد. این معنیاش یک گلوله به جای هزار گلوله و چند ساعت به جای چند هفته بود. جنگ عصر اطلاعات آغاز شده و نظم سابق زمان و مکان را از جا کنده بود.

به تدریج انواع بمبها و موشکهای هدایت شونده که مشخصه جنگ جدید عصر اطلاعات بودند، وارد میدان میشدند. در اینجا اف-111 را در حال پرتاب محموله خود که 24 بمب معمولی سقوط آزاد 500 پوندی است مشاهده می کنید. اما در توییت بعد

اما در اینجا اف-111 را با لود ویژه عصر اطلاعات مشاهده میکنید. 24 بمب سقوط آزاد با دو بمب هدایت شونده جایگزین شدهاند که با لیزر، هدایت تلویزیونی و بعدها با سیستم ماهوارهای هدایت میشوند. برخلاف تمام تاریخ جنگاوری بشر برای نخستین بار گلولهها پس از پرتاب کنترل و هدایت میشوند.

دوستان گرامی بعد از فاصله ای که افتاد این رشته توییت رو ادامه می دیم: مشکل دیگری که پدافند هوایی شوروی در دهه هفتاد داشت پروژه بمبافکن استراتژیک بی-1 کمپانی راکول بود. بی-1 برد پروازی و محموله جنگیای به اندازه بی-52 داشت اما با سرعتی دو برابر! و همچنین توان پرواز در ارتفاع بسیار پایین.

برخلاف اف-111 که مجبور بود از پایگاههای هوایی اروپا به شوروی حمله کند، بی-1 میتوانست از خاک آمریکا مستقیما تا مسکو پرواز کرده و برگردد. این پروژه پر هزینه بود و کارتر آن را نیمه کاره رها کرد، چرا که فکر می کرد ترکیب بی-52 با موشک های کروز کافی است. اما ریگان
آن را تکمیل و در اختیار نیروی هوایی آمریکا گذاشت. همانطور که قابل پیشبینی بود شوروی از آغاز دهه هفتاد میلادی پروژههای عظیمی را برای تحول در پدافند هوایی خود آغاز کرد. یکی از نوآوری ها انقلاب در برد پروازی موشکها بود. سیستم های قدیمی مانند سام-2 بیش از پنجاه کیلومتر برد نداشتند

اما در سال 1969 شوروی سیستم موشکی سام-5 یا اس-200 را وارد خدمت کرد که 250 کیلومتر برد داشت. هدف مشخص بود اول، تلاش برای هدف قرار دادن بمب افکنهایی که خارج از حریم هوایی شوروی و از فاصله دور اقدام به شلیک موشک کروز میکنند.

و دوم نگرانی از دو پروژه ایالات متحده برای ساخت یک بمب افکن و یک شکاری بلند پرواز با سرعت سه برابر صوت بود. بمب افکن مذکور ایکس بی-70 والکایری نام داشت که یکی از بلندپروازانه ترین و پیچیده ترین طرح های تاریخ هوانوردی بود.

شکاری مورد نظر وای اف-12 برگرفته از هواپیمای جاسوسی دسترسی ناپذیر اس آر-71 آمریکا بود که پدافند هوایی شوروی سالها در حسرت رهگیری و سرنگونی آن بود و هیچگاه هم موفق نشده بود این دو پروژه بلند پروازانه آمریکایی لغو شدند و به خدمت در نیامدند. اس-200 هم توان غلبه بر اس ار-71 را نیافت

اس-200 فقط مسئله برد را حل کرده بود اما برد بدون سرعت واکنش, چالاکی و مانورپذیری موشک، مقاومت سیستم در مقابل جنگ الکترونیک و ...فایده چندانی نداشت. برای دستیابی به این قابلیت ها روس ها پروژه ابرسیستم پدافند هوایی اس-300 یا سام-10 را کلید زدند که چون تکامل نهایی آن تا پایان دهه
هشتاد میلادی طول کشید، کمی دیرتر به آن میپردازیم. براساس تقدم زمانی ابتدا نوآوری های به ثمر رسیده روسها در پدافند ارتفاع متوسط و پایین بررسی میکنیم. در سال 1970 شوروی سیستم موثر و موفق سام-6 را وارد میدان کرده بود. این سیستم که برای ارتفاع متوسط و مقابله با هواپیماهای کوچک تر و چابک تری مانند اف-4 فانتوم طراحی شدهبود.

برخلاف سیستم سام-2، موشک در کلاهک خود یک کاونده داشت که از میانه مسیر بدون نیاز به ارتباط با پرتابگر مبدا، هدف را پیدا میکرد تا در مقابل جنگ الکترونیک مقاومت بیشتری داشته باشد. هم رادار و هم پرتابگر روی خودرو سوار بوده تا هم به میدان

نبرد نزدیک تر باشد و هم توانایی انطباق با شرایط و تغییر زودهنگام وضعیت را داشته باشد. سام-شش در جنگ اکتبر 73 اعراب و اسرائیل در هفته اول نمایشی عالی داشت. این یک هفته بزرگترین موفقیت ثبت شده پدافند زمینی در مقابل قدرت هوایی در تاریخ است که یک چهارم نیروی هوایی اسرائیل را نابود و و ا اواخر جنگ این نیرو را مجبور به قطع عملیات کرد.
اما زمانی که اسرائیلی ها از تاکتیکهای ابتکاری خود و همچنین موشکهای ضد رادار و تجهیزات جنگ الکترونیک دریافتی از پل هوایی اضطراری ایالات متحده استفاده کردند، ضعفهای سام-6 هم مشخص شد. تصویر اف-4 جی مجهز به سه نوع موشک ضد رادار:

شوروی در سال 1979 سیستم جدید سام-11 بوک را تکمیل کرد. در این سیستم برخلاف سام-6 که رادار از پرتابگر جدا بود و هر چهار خودرو پرتابگر به یک رادار مرکزی متکی بودند، هر خودروی پرتابگر یک رادار رهگیری داشت تا دشمن نتواند با زدن یک رادار مرکزی، چهار آتشبار عملیاتی را از کار بیندازد.

نوآوری مهم دیگری که در سیستمهای بوک و اس-300 به کار رفت، استفاده از یک رادار جستجو و هشدار مکمل با ظاهری عجیب و ارتفاع بسیار زیاد برای پوشش ارتفاع بسیار پایین بود تا از غافلگیری سیستم به خصوص در برابر مهمات هدایت شونده جدید جلوگیری شود.

مختصر بودن دم و دستگاه راداری/الکترونیکی یک واحد آتشباری سام-6, مزایایی از جهت کاهش هزینه ها و آسانی حمل و نقل و آموزش و کاربرد داشت. اما جنگ 73 نشان داده بود که سام-6 استعداد زیادی برای غافلگیر شدن از خارج از منطقه نسبتا محدود پوشش رادار پالس داپلر خود دارد مثلا

جنگنده های اسرائیلی از پهلو در ارتفاع پایین و یا از زاویه عمودی به سام-6 ضربه می زدند. پیچیده و پرتعداد شدن دم و دستگاه واحد آتشباری سام-11 بوک بدین خاطر بود که امکان غافلگیری توسط حمله هوایی یا جنگ الکترونیک را کاهش دهد. گرچه یک سیستم ارتفاع متوسط مانند بوک امکان تحقق کامل

قابلیت احاطه 180 درجه را نداشت و این ویژگی در سیستم پدافند راهبردی سام-10 یا اس-300 تحقق پیدا کرد. اس-300 بنا بود نقش لایه اصلی و درجه اول پدافند شوروی را ایفا کند و سیستم بوک یک لایه درجه دو برای پوشش فضاها یا کیسهایی بود که از پوشش اس-300 میگریختند.
`پدافند شوروی یک لایه سوم پرشمار هم داشت که از چند نوع سیستم ارتفاع پایین تشکیل میشد. این لایه ابتدا صرفا وظیفه حفاظت جبهه ای از نیروی زرهی عظیم شوروی در برابر حملات هواپیماهای پشتیبانی نزدیک غربی را عهدهدار بود. در تصویر توپ خودرانش راداری شیلکا را در حال حفاظت از ستون زرهی...

مشاهده میکنید. این سیستمها برد و ارتفاع آتشی بین 2 تا چهار کیلومتر داشتند و از رادارهای خیلی کوچک ولی بیشتر از سیستم هدایتی حرارتی فروسرخ استفاده می کردند. این سیستمها مانند سام-9 گاسکین و یا نسخه پیشرفته ترش سام-13 استرلا در سازمان گردانها و هنگهای نیروی زمینی شوروی ادغام

شده بودند. هر هنگ مکانیزه شوروی به یک گردان پدافندی مجهز به سیستمهای مذکور مجهز بود و هشت خودرو مستقل شناسایی/پرتابگر داشت. هر لشکر شوروی در سازمان خود دستکم 48 دستگاه از این خودروهای پدافندی ارتفاع پایین در اختیار داشت.

همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، به میدان آمدن بمبافکنهای ارتفاع پایینی مانند اف-111 و تورنادو موجب گردید وظیفه جدیدی به عهده لایه ارتفاع پایین پدافند شوروی گذاشته شود که نیاز به طراحی سیستمی پیچیدهتر با برد و توان آنالیز بیشتر و همچنین مقاومت بیشتر... تصویر تورنادو

در برابر جنگ الکترونیک را ایجاد کرد. این رده جدید سام-8 اوزا بود که از لحاظ برد عملیاتی مابین سیستمهای ارتفاع متوسطی مانند سام-6 و بوک و سیستمهای ارتفاع خیلی پایین استرلا و شیلکا قرار میگرفت. سام-8 اگر رادارش با جنگ الکترونیک کور میشد میتوانست از سیستم تلویزیونی/اپتیکی خود استفاده کند که دو سوم برد راداری را تامین میکرد.

اما با ورود انواع و اقشام موشکها و مهمات هدایت شونده دوربرد با سطح مقطع راداری بسیار کم و همینطور پیشرفت جنگ الکترونیک نیاز به سیستمی قدرتمندتر از سام-8 احساس شد مسئله دیگری هم بود: تهدیدات هوایی جبههای و ضدتانک هم خطرناکتر شده بودند.

در آغاز دهه هفتاد میلادی ای اچ-1 کبرا مفهوم جدیدی به نام هلیکوپتر ضدتانک را شکل داد که بعدها جنگ ایران و عراق و همچنین نبرد دره بقاع اسرائیل و سوریه ثابت کرد که چقدر میتواند موثر باشد. موشکهای تاو کبرا از فاصله دو تا سه کیلومتری تانکها را شکار میکرد.

البته دست سیستمهای شیلکا و گاسکین به کبرا میرسید، اگرچه جنگ ایران و عراق ثابت کرد هدف قرار دادن کبراهای چابک کار چندان آسانی نیست و تعداد تانکهایی که توسط کبرا منهدم شدند خیلی بیشتر از تعداد کبراهایی بود که شیلکا و گاسکین شکار کردند. اما برای تانکهای شوروی تهدیدات جدی تری در در راه بود:

در سال 1977 ای-10 وارهاگ معروف به گراز وحشی وارد خدمت شد. ای-10 یک سوپر هواگرد تخصصی ضدتانک بود که نظیرش تا به حال دیده نشده بود. این هواپیما زرهپوش و دارای سازهای چنان مستحکم بود که توپ های بیست و سه میلی متری شیلکا در برابرش از قابلیت تخریبی کافی برخوردار نبودند.

ماموریت اصلی ای-10 مقابله با هجوم زرهی احتمالی شوروی به اروپای غربی در لحظات اولیه و فرصت دادن به نیروهای ناتو برای آماده سازی بود. خلبانان آن به شوخی خود را سرعتگیر جاده می نامیدند! خطرناک ترین توانایی ای-10 برای پدافند شوروی آن بود که می توانست با موشک ایجیام-65 ماوریک خوداز فاصله ده کیلومتری تانکهای شوروی هدف قرار دهد،

بدون آنکه در برد آتش سیستمهای شیلکا، گاسکین و استرلا قرار گیرد. در این فاصله از میان سیستمهای ارتفاع پایین شوروی تنها می شد روی سام-8 حساب کرد که بار کاری آن هم زیاد بود چرا که میبایست مراقب اف-111 ها و تورنادوها باشد.

پوستری که وزارت دفاع آمریکا در آغاز دهه هشتاد میلادی در مورد هفت سلاح خطرناک نیروی زمینی شوروی منتشر کرد و خواهان آموزش ویژه نیروهای آمریکایی برای مقابله با آنها شد. دو سیستم پدافند هوایی کوتاه برد سام-8 و شیلکا در این لیست دیده می شوند.

جنگ ویتنام در میانه دهه شصت میلادی محل تولد هلیکوپتر به عنوان سلاحی جدید و موثر بود که آرایش تاکتیکی میدان نبرد را تغییر میداد و در واقع میان هوا و زمین پل میزد. آمریکاییها خیلی زود متوجه شدند که در مبارزه با جنبش چریکی قدرتمندی که از مزیت ویژه جغرافیای جنگلی/مردابی منطقه به عنوان پوشش راهبردی عملیات خود برخوردار است،

تکیه گاه نیروی زمینی نه تانک که باید هلیکوپتر باشد. 15 سال بعد شوروی هم در افغانستان به همین نتیجه رسید. آمریکا بزرگترین ناوگان هلیکوپتری رزمی/حمل و نقل را در این جنگ به کار گرفت.

هلیکوپتر عصای دست سربازان آمریکایی در ویتنام بود و یک آچار فرانسه همه کاره به شمار میرفت. از حملات ضربتی و کمکرسانی سریع به نیروهای کمین خورده تا حمل و نقل سریع مجروحان و ترانزیت تدارکات و مهمات به خط مقدم. ویتکونگها هم هیچ فرصت و ابزاری را برای ضربه زدن به هلیکوپترها از دست نمیدادند.

آنها کمینهای ماهرانهای برای هلیکوپترها تدارک میدیدند که معمولا توسط تیربار 12/7 میلیمتری دوشکا یا خمپارهاندازهای کوچک انجام میگرفت. خدمه آمریکایی آموزش دیده بودند که هنگام فرود کار تخلیه نیروها را کمتر از 30 ثانیه انجام دهند در غیر این صورت امکان اصابت خمپاره خیلی زیاد میشد.

در سال 1968 شوروی سلاحی جدید و خلاقانه عرضه کرد که به سرعت در اختیار ویتکنگ ها قرار گرفت: موشک ضدهوایی انفرادی یا شانه پرتاب سام-7 که از طریق یک کاونده فرو سرخ موشک کوچک خود را به دنبال گرمای ناشی از موتور یا ملخ هواگرد می فرستاد.

سام-7 کارایی خیلی مطلوبی نداشت و شاید از بیش از بیست موشک شلیک شده یکی به هدف اصابت میکرد اما این واقعیت که یک سرباز پیاده یا یک چریک با سلاحی چنین کوچک امکان نابودی یک هلیکوپتر یا هواپیما را پیدا میکرد، بسیار پر اهمیت بود. در ویتنام حدود هفتصد سام-7 شلیک شد که 50 هواپیما و هلیکوپتر آمریکایی را سرنگون کرد.

در دهه هشتاد میلادی شوروی با نزدیک به دو هزار تانک به افغانستان حمله برد اما خیلی زود دریافت که در سرزمین کوهها و درهها، نیروی زرهی سنگین در مقابل کمینهای چریک های پر انگیزه افغانی بسیار آسیب پذیر است. در چند مورد شوروی دهها تانک را در مقابل تعداد معدودی آرپی جی زن که در نقاط مناسب و مسلط کوهها موضع گرفتهبودند، از دست داد.

تانکها در سطح بالایی خود زره خیلی کمتری داشته و بسیار آسیبپذیرترند. به علاوه جادههای پیچ در پیچ کوهستانی به آنها امکان مانور و واکنش مناسب در مقابل کمین های کوهستانی نمیداد. سرفرماندهی شوروی به این نتیجه رسید که

استراتژی جنگ افغانستان باید تغییر کند. دو سوم از تانکهای خود را پس فرستادند و به جای آن زره پوش های سبکتری مانند این بیامپی-2 که یک سوم تانک وزن داشته و سریعتر بودند، دریافت کردند. بخشی از پیاده نظام خود را که اکثرا سربازان عادی بودند، با کماندوهای چترباز که بوسیله هلیکوپتر دست به عملیات میزدند،

تعویض کردند و عملیات یک نیروی زرهی سبکتر و انعطاف پذیرتر را با یک نیروی کماندوی هلی برد که توسط هلیکوپترهای توپدار قدرتمند حمایت میشد، ترکیب نمودند. اما نیروی هلیکوپتری شوروی هم برای عملیات در دشتهای مسطح و جلگهای اروپای مرکزی و حمایت از نیروی زرهی آموزش دیده بود نه نبرد با یک گروه چریکی قدرتمند در مناطق کوهستانی.

بخت خوش با روس ها یار بود که به تازگی دو هلیکوپتر قدرتمند و کارامد را از صنایع نظامی شوروی دریافت کرده بودند. حدود هشتصد فروند از دو نوع هلیکوپتر میل-24 هایند و میل-8 هیپ به افغانستان فرستاده شدند.

میل-8 یک هلیکوپتر حمل و نقل کارامد با موتور و سازهای قدرتمند بود که جثه و ظرفیت حمل بار آن بیش از سه برابر هلیکوپترهای آمریکایی هیویی در ویتنام بود. میل-8 می توانست 24 سرباز مسلح یا 12 مجروح را به راحتی حمل کند. بزرگی میل-8 به فلسفه نظامی کمیت محور ارتش شوروی باز میگشت.

میل-8 میتوانست انواع راکتها یا توپهای 20 تا 30 میلی متری را حمل کند، اما حملات رزمی ماموریت ثانویه میل-8 بود. وظیفه اصلی حملات هوا به زمین بر عهده یکی از ستارههای زرادخانه شوروی یعنی میل-24 هایند بود:

میل-24 هایند تا اواسط دهه هشتاد نیرومندترین هلیکوپتر رزمی جهان از لحاظ سرعت، قدرت آتش و استحکام بدنه به شمار میرفت. هایند نخستین هلیکوپتر رزمی زرهپوش به شمار میرفت که تیربارهای سبک در مقابلش ناتوان بودند. حجم تجهیزاتی که این هلیکوپتر حمل میکرد بی همتا بود.

هایند در یک پرواز میتوانست چهار موشک ضد تانک به همراه چهار راکتانداز با مجموع 128 راکت و نیز دو توپ خودکار سی میلیمتری را حمل کند. به علاوه هایند تنها هلیکوپتری بود که توان حمل بمب هایی را داشت که مخصوص جنگنده بمب افکن ها بود. حالا شوروی سلاح مناسب خود را برای کنترل جنگ پر دردسر افغانستان پیدا کرده بود.

هایند به کابوسی برای مجاهدین افغان تبدیل شده و نام آن را ارابه شیطان گذاشتهبودند. هیچ یک از تسلیحات شوروی به اندازه هایند از شورشیان تلفات نمیگرفت. هایند شورشیان را گاه تا مخفی ترین پناهگاههای کوهستانی تعقیب میکرد. شورشیان افغانی مقاوم و شجاع

بودند اما در برابر هایند چارهای جز فرار نداشتند. بعدها برخی از فرماندهان مجاهدین تجربه هراس انگیز رویارویی با هایند و حتی سیمای ظاهری مخوفش زمانی که به سمت آنان میآمد را به تفصیل توضیح دادند. ضیاالحق به ویلیام کیسی گفته بود پشتون ها جنگجویان بزرگی هستند اما در مقابل هایند قالب تهی می کنند."

مجاهدین سلاح موثری در برابر هایند نداشتند. آنها سعی می کردند با حمل تیربارهای سنگین خود نظیر دوشکا یا کا پی وی و حتی آرپی جی-7 به منطق مرتفع کوهستانی با استفاده از ارتفاع کوهستان برای هایند کمین بگذارند. آنها موفقیتهای معدودی هم بدست میآوردند اما بیشتر در مقابل

دیگر هلیکوپترهای شوروی نظیر میل-8 یا 4. زره بدنه و کابین هایند در مقابل این آتشبارها نظیر این کا پی وی 14/5 میلیمتری که تقریبا نیرومندترین تیربار سنگین مجاهدین به شمار میرفت، مقاوم بود. سرعت بالا و شیوه حمله ناگهانی آن هم کار را دشوارتر می کرد.

مجاهدین افغان یک دشمن خطرناک دیگر هم در آسمان داشتند: سوخو-25 فراگ فوت که در واقع ای-10 روسها بود. یک هواپیمای پشتیبانی نزدیک کارامد که میتوانست در ارتفاع پایین با مداومت پرواز بالا به عملیات بپردازد. دارای زرهی بسیار نیرومند بود و کابین خلبان درون یک محفظه زرهی تیتانیومی قرار میگرفت.

موشکهای شانه پرتاب سام-7 و بلوپایپ هم به کار نیامدند. مشکل زمانی جدی تر شد که در اواخر سال 1985 شوروی تصمیم گرفت برای آخرین بار شانس خود را برای تمام کردن کار شورشیان امتحان کند و یکی از قابلترین و خطرناک ترین فرماندهان خود به نام ژنرال زایستف را به افغانستان فرستاد.

زایستف چند هزار نیروی کماندوی اسپتسناز با خود آورده و مجوز استفاده از پیشرفته ترین امکانات نیروی هوایی شوروی نظیر بمبهای هدایت شونده لیزری و بمب افکنهای استراتژیک توپولوف-22 ام بکفایر را بدست آورده بود.

سلاح وحشتناک دیگری که زایستف با خود آورده بود راکتانداز سنگین tos-1 بود که کلاهک ترموباریک یا هواسوز شلیک می کرد. این کلاهکها در محیط های نیمه بسته مانند سنگرهای کوهستانی فوق العاده کشنده بود و افراد را به طور کامل ذوب و حتی بخار می کرد. تصویر: این جنگافزار در گردنه سالنگ.

این همان سلاحی بود که در سال 1999 در جنگ دوم چچن گروزنی را با خاک یکسان کرد.
بمبافکنهای تاکتیکی سوخو-24 هم در دستههای بیست فروندی در حالی که معمولا هر کدام به دو بمب 1/5 تنی مجهز بودند، از داخل خاک شوروی برخاسته و مناطقی نظیر پنجشیر و اطراف قندهار را به صورت فرشی بمباران می کردند. با این حال خطرناک ترین سلاح برای مجاهدین همچنان میل-24 هایند بود.

عملیات موفق و هماهنگ ارتش شوروی برای تصرف پایگاه های اصلی تدارک شورشیان در ژاور در مناطق کوهستانی اطراف قندهار در مرز پاکستان نشانه تغییر اوضاع بود. نیروهای شوروی دهانه های دره را با نیروهای زرهی مسدود کرده و به محض آنکه سوخو-24 ها با بمب های هدایت لیزری نیرومندترین مواضع دفاعی دفاعی و برخی از دهانههای ورودی تونلهای کوهستانی را منهدم کردند،

بیش از صد هلیکوپتر میل -8 با پشتیبانی هایندها، دو تا سه هزار کماندو را پشت سر مجاهدین پیاده کرده و تعدادی از مهمترین انبارهای تدارکات شورشیان بدین ترتیب به تصرف درآمد.

مجاهدین کم کم داشتند در مقابل تهاجمات جدید ارتش شوروی از پا در میآمدند. اما رونالد ریگان نمی خواست اجازه دهد چنین اتفاقی بیفتد. او در کنگره آمریکا اعلام کرد: این اخلاقی نیست که به مجاهدین تنها به میزانی کمک کنیم که بجنگند و بمیرند. ما باید به اندازهای به آنها کمک کنیم که بتوانند شوروی را شکست داده و از کشورشان بیرون کنند.

ویلیام کیسی ماموریت یافت سلاحهای بسیار پیشرفتهتر و موثرتری برای شورشیان تهیه کند. خمپارهاندازهای هدایت ماهواره ای، موشک های ضدتانک میلان بمبهای کنترل از راه دور و از همه مهم تر موشک ضدهوایی شانه پرتاب استینگر جنرال داینامیکز

موشک اف آی ام-92 استینگر ساخت کمپانی جنرال دینامیکس همان چیزی بود مجاهدین افغان سالها در آرزویش بودند. سلاح قدرتمندی که به آنان امکان دهد از موضع برابر با هلیکوپترهای قدرتمند میل-24 هایند، هلیکوپترهای حامل کماندوها یعنی میل-8 و هواپیمای تهاجمی ارتفاع پایین سوخو-25 مقابله کنند.

عصر 25 سپتامبر 1986 روزی تاریخی برای شورشیان افغان بود. فرمانده غفار با گروه کوچکش مجهز به سه پرتابگر استینگر در فاصله 1/5 کیلومتری فرودگاه جلالآباد کمین کرده و زمانی که دسته هشت فروندی هایندها نزدیک شدند با شلیک چهار استینگر توانستند سه فروند هایند را در آسمان متلاشی کنند.

کابوس وحشتناک شوروی آغاز شده بود. در عرض چند هفته ده ها فروند هایند سرنگون شدند. فرمانروای بلامنازع آسمان افغانستان به زیر کشیده شده بود. خود فرمانده غفار و گروه کوچکش تا پایان جنگ 10 فروند دیگر از هلیکوپترها و هواپیماهای شوروی را سرنگون کردند.

هایندها تسلط خود را بر آسمان افغانستان از دست داده بودند. آنها باید برای احتراز از استینگر در ارتفاع بالاتر از 2500 متر پرواز می کردند که در این صورت نیز دقت حملات از بین رفته و کارایی عملیاتی خود را ازدست می دادند.

استینگر کاونده گرمایاب بسیار پیشرفتهای داشت که در هوای گرم هم به خوبی هدف را تمیز داده و برخلاف موشکهای شانه پرتاب پیشین لازم نبود تنها به سمت پشت و موتور هواگرد شلیک شود، می توانست از روبرو و پهلو هم هدف را مورد اصابت قرار دهد و این مزیت بزرگی بود.

سوخو-25 ها هم از استینگر در امان نبودند. اگرچه تلفات آنها خیلی کمتر از هلیکوپترها بود. حدود بیست فروند سوخو-25 هم سرنگون شد. دوران پرواز و بمباران بی دردسر در آسمان افغانستان برای آنها هم تمام شده بود.

هواپیماهای حمل و نقل نظامی و مسافربری شوروی هم از استینگر در امان نبودند. مجاهدین در تپهها و پستی و بلندی های اطراف فرودگاه ها کمین کرده و هنگام نشست و برخاست که ارتفاع هواپیماها کم بود به آنها حمله میکردند. چندین فروند آنتونوف-12 و هواپیماهای ترابری کوچکتر هم منهدم شدند

اینجا فرودگاه کابل است. سال 1987، این ایلوشین-76 ها روزانه دهها پرواز از خاک شوروی به کابل داشتند و انواع و اقسام تدارکات نظامی و غیر نظامی را منتقل می کردند. حالا میبایست تمهیدات زیادی مانند استفاده از هلیکوپترهای اسکورت، انواع شراره های گمراه کننده، لغو پروازهای روزانه و...

بکار گرفته میشد تا چنین فاجعهای که برای یکی از همان ایلوشینها هنگام برخاستن از فرودگاه کابل پیش آمد، کمتر رخ دهد. شواردنادزه وزیر خارجه شوروی بعدها اعتراف کرد: هنگام پرواز به کابل تا زمانی که هواپیما به زمین نرسیده بود، نفس هایمان در سینه حبس بود...


میل-24 هایند تا اواسط دهه هشتاد نیرومندترین هلیکوپتر رزمی جهان از لحاظ سرعت، قدرت آتش و استحکام بدنه به شمار میرفت. هایند نخستین هلیکوپتر رزمی زرهپوش به شمار میرفت که تیربارهای سبک در مقابلش ناتوان بودند. حجم تجهیزاتی که این هلیکوپتر حمل میکرد بی همتا بود.

هایند در یک پرواز میتوانست چهار موشک ضد تانک به همراه چهار راکتانداز با مجموع 128 راکت و نیز دو توپ خودکار سی میلیمتری را حمل کند. به علاوه هایند تنها هلیکوپتری بود که توان حمل بمب هایی را داشت که مخصوص جنگنده بمب افکن ها بود. حالا شوروی سلاح مناسب خود را برای کنترل جنگ پر دردسر افغانستان پیدا کرده بود.

هایند به کابوسی برای مجاهدین افغان تبدیل شده و نام آن را ارابه شیطان گذاشتهبودند. هیچ یک از تسلیحات شوروی به اندازه هایند از شورشیان تلفات نمیگرفت. هایند شورشیان را گاه تا مخفی ترین پناهگاههای کوهستانی تعقیب میکرد. شورشیان افغانی مقاوم و شجاع

بودند اما در برابر هایند چارهای جز فرار نداشتند. بعدها برخی از فرماندهان مجاهدین تجربه هراس انگیز رویارویی با هایند و حتی سیمای ظاهری مخوفش زمانی که به سمت آنان میآمد را به تفصیل توضیح دادند. ضیاالحق به ویلیام کیسی گفته بود پشتون ها جنگجویان بزرگی هستند اما در مقابل هایند قالب تهی می کنند."

مجاهدین سلاح موثری در برابر هایند نداشتند. آنها سعی می کردند با حمل تیربارهای سنگین خود نظیر دوشکا یا کا پی وی و حتی آرپی جی-7 به منطق مرتفع کوهستانی با استفاده از ارتفاع کوهستان برای هایند کمین بگذارند. آنها موفقیتهای معدودی هم بدست میآوردند اما بیشتر در مقابل

دیگر هلیکوپترهای شوروی نظیر میل-8 یا 4. زره بدنه و کابین هایند در مقابل این آتشبارها نظیر این کا پی وی 14/5 میلیمتری که تقریبا نیرومندترین تیربار سنگین مجاهدین به شمار میرفت، مقاوم بود. سرعت بالا و شیوه حمله ناگهانی آن هم کار را دشوارتر می کرد.

مجاهدین افغان یک دشمن خطرناک دیگر هم در آسمان داشتند: سوخو-25 فراگ فوت که در واقع ای-10 روسها بود. یک هواپیمای پشتیبانی نزدیک کارامد که میتوانست در ارتفاع پایین با مداومت پرواز بالا به عملیات بپردازد. دارای زرهی بسیار نیرومند بود و کابین خلبان درون یک محفظه زرهی تیتانیومی قرار میگرفت.

موشکهای شانه پرتاب سام-7 و بلوپایپ هم به کار نیامدند. مشکل زمانی جدی تر شد که در اواخر سال 1985 شوروی تصمیم گرفت برای آخرین بار شانس خود را برای تمام کردن کار شورشیان امتحان کند و یکی از قابلترین و خطرناک ترین فرماندهان خود به نام ژنرال زایستف را به افغانستان فرستاد.

زایستف چند هزار نیروی کماندوی اسپتسناز با خود آورده و مجوز استفاده از پیشرفته ترین امکانات نیروی هوایی شوروی نظیر بمبهای هدایت شونده لیزری و بمب افکنهای استراتژیک توپولوف-22 ام بکفایر را بدست آورده بود.

سلاح وحشتناک دیگری که زایستف با خود آورده بود راکتانداز سنگین tos-1 بود که کلاهک ترموباریک یا هواسوز شلیک می کرد. این کلاهکها در محیط های نیمه بسته مانند سنگرهای کوهستانی فوق العاده کشنده بود و افراد را به طور کامل ذوب و حتی بخار می کرد. تصویر: این جنگافزار در گردنه سالنگ.

این همان سلاحی بود که در سال 1999 در جنگ دوم چچن گروزنی را با خاک یکسان کرد.
بمبافکنهای تاکتیکی سوخو-24 هم در دستههای بیست فروندی در حالی که معمولا هر کدام به دو بمب 1/5 تنی مجهز بودند، از داخل خاک شوروی برخاسته و مناطقی نظیر پنجشیر و اطراف قندهار را به صورت فرشی بمباران می کردند. با این حال خطرناک ترین سلاح برای مجاهدین همچنان میل-24 هایند بود.

عملیات موفق و هماهنگ ارتش شوروی برای تصرف پایگاه های اصلی تدارک شورشیان در ژاور در مناطق کوهستانی اطراف قندهار در مرز پاکستان نشانه تغییر اوضاع بود. نیروهای شوروی دهانه های دره را با نیروهای زرهی مسدود کرده و به محض آنکه سوخو-24 ها با بمب های هدایت لیزری نیرومندترین مواضع دفاعی دفاعی و برخی از دهانههای ورودی تونلهای کوهستانی را منهدم کردند،

بیش از صد هلیکوپتر میل -8 با پشتیبانی هایندها، دو تا سه هزار کماندو را پشت سر مجاهدین پیاده کرده و تعدادی از مهمترین انبارهای تدارکات شورشیان بدین ترتیب به تصرف درآمد.

مجاهدین کم کم داشتند در مقابل تهاجمات جدید ارتش شوروی از پا در میآمدند. اما رونالد ریگان نمی خواست اجازه دهد چنین اتفاقی بیفتد. او در کنگره آمریکا اعلام کرد: این اخلاقی نیست که به مجاهدین تنها به میزانی کمک کنیم که بجنگند و بمیرند. ما باید به اندازهای به آنها کمک کنیم که بتوانند شوروی را شکست داده و از کشورشان بیرون کنند.

ویلیام کیسی ماموریت یافت سلاحهای بسیار پیشرفتهتر و موثرتری برای شورشیان تهیه کند. خمپارهاندازهای هدایت ماهواره ای، موشک های ضدتانک میلان بمبهای کنترل از راه دور و از همه مهم تر موشک ضدهوایی شانه پرتاب استینگر جنرال داینامیکز

موشک اف آی ام-92 استینگر ساخت کمپانی جنرال دینامیکس همان چیزی بود مجاهدین افغان سالها در آرزویش بودند. سلاح قدرتمندی که به آنان امکان دهد از موضع برابر با هلیکوپترهای قدرتمند میل-24 هایند، هلیکوپترهای حامل کماندوها یعنی میل-8 و هواپیمای تهاجمی ارتفاع پایین سوخو-25 مقابله کنند.

عصر 25 سپتامبر 1986 روزی تاریخی برای شورشیان افغان بود. فرمانده غفار با گروه کوچکش مجهز به سه پرتابگر استینگر در فاصله 1/5 کیلومتری فرودگاه جلالآباد کمین کرده و زمانی که دسته هشت فروندی هایندها نزدیک شدند با شلیک چهار استینگر توانستند سه فروند هایند را در آسمان متلاشی کنند.

کابوس وحشتناک شوروی آغاز شده بود. در عرض چند هفته ده ها فروند هایند سرنگون شدند. فرمانروای بلامنازع آسمان افغانستان به زیر کشیده شده بود. خود فرمانده غفار و گروه کوچکش تا پایان جنگ 10 فروند دیگر از هلیکوپترها و هواپیماهای شوروی را سرنگون کردند.

هایندها تسلط خود را بر آسمان افغانستان از دست داده بودند. آنها باید برای احتراز از استینگر در ارتفاع بالاتر از 2500 متر پرواز می کردند که در این صورت نیز دقت حملات از بین رفته و کارایی عملیاتی خود را ازدست می دادند.

استینگر کاونده گرمایاب بسیار پیشرفتهای داشت که در هوای گرم هم به خوبی هدف را تمیز داده و برخلاف موشکهای شانه پرتاب پیشین لازم نبود تنها به سمت پشت و موتور هواگرد شلیک شود، می توانست از روبرو و پهلو هم هدف را مورد اصابت قرار دهد و این مزیت بزرگی بود.

سوخو-25 ها هم از استینگر در امان نبودند. اگرچه تلفات آنها خیلی کمتر از هلیکوپترها بود. حدود بیست فروند سوخو-25 هم سرنگون شد. دوران پرواز و بمباران بی دردسر در آسمان افغانستان برای آنها هم تمام شده بود.

هواپیماهای حمل و نقل نظامی و مسافربری شوروی هم از استینگر در امان نبودند. مجاهدین در تپهها و پستی و بلندی های اطراف فرودگاه ها کمین کرده و هنگام نشست و برخاست که ارتفاع هواپیماها کم بود به آنها حمله میکردند. چندین فروند آنتونوف-12 و هواپیماهای ترابری کوچکتر هم منهدم شدند

اینجا فرودگاه کابل است. سال 1987، این ایلوشین-76 ها روزانه دهها پرواز از خاک شوروی به کابل داشتند و انواع و اقسام تدارکات نظامی و غیر نظامی را منتقل می کردند. حالا میبایست تمهیدات زیادی مانند استفاده از هلیکوپترهای اسکورت، انواع شراره های گمراه کننده، لغو پروازهای روزانه و...

بکار گرفته میشد تا چنین فاجعهای که برای یکی از همان ایلوشینها هنگام برخاستن از فرودگاه کابل پیش آمد، کمتر رخ دهد. شواردنادزه وزیر خارجه شوروی بعدها اعتراف کرد: هنگام پرواز به کابل تا زمانی که هواپیما به زمین نرسیده بود، نفس هایمان در سینه حبس بود...

فناوری نظامی چگونه متحول می شود؟ یک نمونه: در اوائل دهه شصت میلادی موتور توربوفن اختراع میشود که با مصرف کمتر سوخت و کارایی بیشتر، برد پروازی نزدیک به سه برابر موتورهای قبلی توربوجت فراهم میکند. در نتیجه شاهکاری نظامی به نام اف-111 جنرال دینامیکز خلق میشود که با جثه و وزنی... pic.twitter.com/0ixEjdGZNV— toos tahmasebi (@toos_tahmasebi) ۲۵ اسفند ۱۳۹۶
0 comments